دلم تنگ است
بر تارک شب گونهء اين خواب
مي نالم
صدايم را جوابي نيست
تن دل خسته را
بيچاره پايي نيست
زين چپ گرد بر اين پاشنه
لجوار مي چرخد
دلم
در جايجاي خاک خسته
در پي يک لحظه يک ارزن خوشي
بيچاره ميگردد
ولي برق نگاه ديد ناکامي
کنار گوش دل
نجوا کنان
با صد زبان بي زبان آموخت
دل بيچاره صد سال است
بيهوده ميگردد
اطلاعات کاربری
آرشیو
آمار سایت